کلمه جو
صفحه اصلی

رتان

فرهنگ فارسی

جمع رت
( رت آن ) پویه دویدن شتر نزدیک بهم گام نهادن شتر .

لغت نامه دهخدا

رتان . [ رُت ْ تا ] (ع ص ) ج ِ رَت ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رَت ّ شود.


( رتآن ) رتآن. [ رَآ ] ( ع مص )پویه دویدن شتر. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک بهم گام نهادن شتر. ( از اقرب الموارد ).
رتان. [ رُت ْ تا ] ( ع ص ) ج ِ رَت . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَت شود.


کلمات دیگر: