کلمه جو
صفحه اصلی

زرح

فرهنگ فارسی

در گشتن از جایی به جای دیگر

لغت نامه دهخدا

زرح. [ زَ ] ( ع مص ) سر شکستن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زرح. [ زَ رَ ] ( ع مص ) درگشتن از جائی به جائی دیگر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زرح . [ زَ ] (ع مص ) سر شکستن کسی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زرح . [ زَ رَ ] (ع مص ) درگشتن از جائی به جائی دیگر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: