نام موضعی است در شمال شارزی به جنوب شرقی خیوه
داوی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
داوی . (اِخ ) نام موضعی است در شمال شازری به جنوب شرقی خیوه .
داوی . [ وی ی ] (ع اِ) آن شیرکه بر سر آن پوستکی تنک بسته بود. (مهذب الاسماء).
داوی . [ وی ی ] (ع ص ) دوات دار. دویت دار.
داوی. [ وی ی ] ( ع ص ) دوات دار. دویت دار.
داوی. [ وی ی ] ( ع اِ ) آن شیرکه بر سر آن پوستکی تنک بسته بود. ( مهذب الاسماء ).
داوی. ( اِخ ) شیمیست مشهور انگلیسی بسال 1778 متولد شده و به سال 1829 م. درگذشته است و در شیمی کشفیاتی دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
داوی. ( اِخ ) نام موضعی است در شمال شازری به جنوب شرقی خیوه.
داوی. [ وی ی ] ( ع اِ ) آن شیرکه بر سر آن پوستکی تنک بسته بود. ( مهذب الاسماء ).
داوی. ( اِخ ) شیمیست مشهور انگلیسی بسال 1778 متولد شده و به سال 1829 م. درگذشته است و در شیمی کشفیاتی دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
داوی. ( اِخ ) نام موضعی است در شمال شازری به جنوب شرقی خیوه.
داوی . (اِخ ) شیمیست مشهور انگلیسی بسال 1778 متولد شده و به سال 1829 م . درگذشته است و در شیمی کشفیاتی دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
دانشنامه عمومی
داوی (به لاتین: Dawei) یک شهر در میانمار است که در ناحیه تانینتاریی واقع شده است.
فهرست شهرهای میانمار
جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۴ میلادی ۱۳۹٬۹۰۰ نفر بوده است.
فهرست شهرهای میانمار
جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۴ میلادی ۱۳۹٬۹۰۰ نفر بوده است.
wiki: داوی
کلمات دیگر: