کلمه جو
صفحه اصلی

زرافات

فرهنگ فارسی

چوبی که در سر آن رسن بندند و در طرف دیگر آن دلو و مانند آن بسته بدان آب پاشی نمایند

لغت نامه دهخدا

زرافات. [ زَ ] ( ع اِ ) ج ِ زَرافة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به زرافة شود.

زرافات. [ زَرْ را ] ( ع اِ ) چوبی که در سر آن رسن بندند و در طرف دیگر دلو و مانند آن بسته بدان آب پاشی نمایند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). منازفی که آب بدانها کشند کشت را و آنچه بدان ماند. ( از اقرب الموارد ).

زرافات . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زَرافة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به زرافة شود.


زرافات . [ زَرْ را ] (ع اِ) چوبی که در سر آن رسن بندند و در طرف دیگر دلو و مانند آن بسته بدان آب پاشی نمایند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). منازفی که آب بدانها کشند کشت را و آنچه بدان ماند. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: