کلمه جو
صفحه اصلی

سبجه

لغت نامه دهخدا

( سبجة ) سبجة. [ س ُ ج َ ] ( ع اِ ) گلیم سیاه. ( مهذب الاسماء ). جامه اسود. ج ، سُبَج. ( از اقرب الموارد ). || شاماکچه که پیراهن بی آستین باشد. ( آنندراج ). شبی زن . ( مهذب الاسماء ). || سبجة القمیص ؛ تریز پیراهن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بقیر. ( اقرب الموارد ). رجوع به بقیر ش-ود.

سبجة. [ س ُ ج َ ] (ع اِ) گلیم سیاه . (مهذب الاسماء). جامه ٔ اسود. ج ، سُبَج . (از اقرب الموارد). || شاماکچه که پیراهن بی آستین باشد. (آنندراج ). شبی زن . (مهذب الاسماء). || سبجة القمیص ؛ تریز پیراهن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بقیر. (اقرب الموارد). رجوع به بقیر ش-ود.



کلمات دیگر: