ربیعهبن مالک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ربیعةبن مالک. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل ِ ] ( اِخ ) ابن ربیعةبن عوف سعدی ، مکنی به ابویزید و معروف به مخبل سعدی. از طایفه انف الناقة از قبیله تمیم و از گویندگان نامی مخضرمان بود. مخبل به بصره مسافرت کردو عمر درازی یافت و در دوران خلافت عمر یا عثمان درگذشت. جمحی گفته که او را اشعار بلندی است و در آن زبرقان و جز آن را هجو کرده است. ( از اعلام زرکلی چ جدیدج 3 ). و رجوع به الاصابة ج 1 قسم 3 و مخبل سعدی شود.
ربیعةبن مالک . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عوف سعدی ، مکنی به ابویزید و معروف به مخبل سعدی . از طایفه ٔ انف الناقة از قبیله ٔ تمیم و از گویندگان نامی مخضرمان بود. مخبل به بصره مسافرت کردو عمر درازی یافت و در دوران خلافت عمر یا عثمان درگذشت . جمحی گفته که او را اشعار بلندی است و در آن زبرقان و جز آن را هجو کرده است . (از اعلام زرکلی چ جدیدج 3). و رجوع به الاصابة ج 1 قسم 3 و مخبل سعدی شود.
ربیعةبن مالک . [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن زیدمناة، جد جاهلی و فرزندان وی شعبه ای از تمیم از عدنانیة بودند، این قبیله از اینرو به ربیعةالکبری و ربیعةالجوع معروف شدندتا با ربیعةالصغری اشتباه نشوند. از منازل این قبیله «شرمداء» از دیه های وشم در نجد است . نسبت به وی ربعی است و علقمة الفحل شاعر نامی از نسل او بود. (از اعلام زرکلی چ جدید ج 3). و رجوع به منتهی الارب شود.