کلمه جو
صفحه اصلی

مروع

عربی به فارسی

ترسناک , مهيب , سهمناک , نفرت انگيز , زشت


فرهنگ فارسی

مرد درست و راست فراست

لغت نامه دهخدا

مروع . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویع. رجوع به ترویع شود. سهمگین و هولناک . (ناظم الاطباء).


مروع. [ م َ ]( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَوع. رجوع به روع شود. ترسانیده شده. ( غیاث ). ترسیده. بیم کرده :
قاصداً آن روز بیوقت آن مروع
از خیالی کرد با خانه رجوع.
مولوی ( مثنوی ج 4 ص 287 ).

مروع. [ م ُ رَوْ وِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویع. رجوع به ترویع شود. سهمگین و هولناک. ( ناظم الاطباء ).

مروع. [ م ُ رَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویع. رجوع به ترویع شود. || مرد درست و راست فراست ، یا آن که در دل او صواب انداخته باشند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که بیم وخوف در دل او راه یافته باشد. ( از اقرب الموارد ).

مروع . [ م َ ](ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَوع . رجوع به روع شود. ترسانیده شده . (غیاث ). ترسیده . بیم کرده :
قاصداً آن روز بیوقت آن مروع
از خیالی کرد با خانه رجوع .

مولوی (مثنوی ج 4 ص 287).



مروع . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویع. رجوع به ترویع شود. || مرد درست و راست فراست ، یا آن که در دل او صواب انداخته باشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کسی که بیم وخوف در دل او راه یافته باشد. (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

کسی که دلش به ترس آمیخته، ترسیده، بیمناک.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۷°۲۱′۱۴″ شمالی ۵۲°۴۸′۲۸″ شرقی / ۲۷٫۳۵۳۸۹°شمالی ۵۲٫۸۰۷۷۸°شرقی / 27.35389; 52.80778
محمد صدیق، عبدالرزاق، «صهوة الفارس فی تاریخ عرب فارس» ، چاپ اول، شارجه: چاپ خانه المعارف، ۱۹۹۳ میلادی به (عربی).
مروع روستاهی از توابع بخش چاه مبارک شهرستان عسلویه در استان بوشهر واقع در جنوب ایران. این روستا در ۵ کیلومتری شرقی روستای سواحل واقع شده است.
این روستا در دهستان چاه مبارک قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۳۷۵نفر (۶۲خانوار) بوده است. زبان اهالی این روستا عربی است
از شمال چاه مبارک، از جنوب سواحل، از مغرب خور شور چاه مبارک، و از سمت مشرق به کوه چاه مبارک و جاذبه های گردشگری چاه مبارک محدود می گردد.


کلمات دیگر: