۱ - ( مصدر ) بودن . ۲ - ( اسم ) آفرینش کون
کینونت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کینونت. [ ک َ نو ن َ ] ( ع مص ) کینونة. کینونه. بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). بودن. ( غیاث ). بودن. هست شدن. موجود شدن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کینونة و کینونه شود. || ( اِمص ) آفرینش و پیدایش. ( غیاث ). آفرینش. کون. ( فرهنگ فارسی معین ). || بُوِش. باشش. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به مدخل بعد شود.
کینونة. [ ک َ نو ن َ ] ( ع مص ) بودن. ( ترجمان القرآن ) ( آنندراج ). بودن و هست شدن. کون. کیان. ( منتهی الارب ). حادث شدن. کون. کیان. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کینونه و کینونت شود. || ( اِمص ) آفرینش.پیدایش. ( آنندراج ). رجوع به کینونه و کینونت شود.
کینونة. [ ک َ نو ن َ ] ( ع مص ) بودن. ( ترجمان القرآن ) ( آنندراج ). بودن و هست شدن. کون. کیان. ( منتهی الارب ). حادث شدن. کون. کیان. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کینونه و کینونت شود. || ( اِمص ) آفرینش.پیدایش. ( آنندراج ). رجوع به کینونه و کینونت شود.
کینونت . [ ک َ نو ن َ ] (ع مص ) کینونة. کینونه . بودن . (فرهنگ فارسی معین ). بودن . (غیاث ). بودن . هست شدن . موجود شدن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کینونة و کینونه شود. || (اِمص ) آفرینش و پیدایش . (غیاث ). آفرینش . کون . (فرهنگ فارسی معین ). || بُوِش . باشش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مدخل بعد شود.
فرهنگ عمید
۱. آفرینش، خلقت.
۲. پدید آمدن، بودن.
۲. پدید آمدن، بودن.
کلمات دیگر: