سپردن , تسليم کردن , امانت گذاردن , ارسال کردن
اودع
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
کلاکموش . موش صحرایی
لغت نامه دهخدا
اودع. [اَ دَ ] ( ع اِ ) کلاکموش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). موش صحرایی. || ( ص ) حمام اودع ؛ کبوتری که بر چینه دان وی سپیدی باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
کلمات دیگر: