۱ - آنکه سرینش سوخته . ۲ - کسی که زیانی سخت دیده آنکه کلاه بسرش رفته . ۳ - آنکه از نام و تنگ در گذشته : در گلشن عشق بد قماریم کون سوخته های روزگاریم . ( غزالی )
کون سوخته
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کون سوخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه سرینش سوخته. || کنایه از کسی که زیانی سخت دیده. آنکه کلاه به سرش رفته. || شخصی که از نام و ننگ درگذشته باشد. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
در گلشن عشق بدقماریم
کون سوخته های روزگاریم.
در گلشن عشق بدقماریم
کون سوخته های روزگاریم.
غزالی ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
کسی که ناسزا شنیده باشد و نکوهیده شده باشد
کلمات دیگر: