کنایه از غذای بی مزه و وا رفته و غیر قابل اکل .
شوروا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شوروا. [ شورْ ] ( اِ مرکب ) شوربا. اصل این ترکیب شوربا، «شور» به اضافه «با»است و «با» در فارسی بمعنی آش است... شوربا بدین ترتیب لغةً بمعنی آش است که چاشنی خاص یا اجزاء اضافی نداشته باشد و به ساده ترین صورت ممکن ( فقط با افزودن نمکی ) پخته شود. چنین آشی برای مردم بیمار و کسانی که دستور پرهیز دارند پخته می شود و به بیمزگی معروف است. || کنایه از غذای بیمزه و یا وارفته و غیرقابل اکل. || کنایه از مردم بی نمک و بی مزه و وارفته است. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).
- شلم شوروا، شلم شوربا؛ معنی اصلی آن «آش شلغم » است و به معنی چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط است :
دَرِ تجدید و تجدد واشد
ادبیات شلم شوروا شد.
و رجوع به شوربا شود.
- شلم شوروا، شلم شوربا؛ معنی اصلی آن «آش شلغم » است و به معنی چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط است :
دَرِ تجدید و تجدد واشد
ادبیات شلم شوروا شد.
ایرج میرزا.
( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).و رجوع به شوربا شود.
فرهنگ عمید
= شوربا
شوربا#NAME?
پیشنهاد کاربران
شلم. [ ش َ ل َ] شلغم.
شوروا. [ شورْ ] شوربا.
شلم شوروا: شلغم شوربا یعنی شوربای شلغم ، البته خود شوربا یعنی آشی که از چاشنی ها فقط نمک دارد پس در مجموع یعنی آش شلغم که البته برای هر چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط مصداق پیدا می کند.
شوروا. [ شورْ ] شوربا.
شلم شوروا: شلغم شوربا یعنی شوربای شلغم ، البته خود شوربا یعنی آشی که از چاشنی ها فقط نمک دارد پس در مجموع یعنی آش شلغم که البته برای هر چیز درهم ریخته و نامنظم و شلوغ و بی معنی و بی ربط مصداق پیدا می کند.
کلمات دیگر: