( تنک آب ) کم آب . کم عمق و پایاب و آب کم عمق . آب باریک .
تنک اب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تنک آب ) تنک آب. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) کم آب. ( آنندراج ). کم عمق و پایاب و آب کم عمق. ( ناظم الاطباء ). آب باریک. آب کم. آب کم عمق در جوی یا در رودی. آبی رونده و قلیل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
دریای فراوان نشود تیره به سنگ
عارف که برنجد تنک آبست هنوز.
بس که این دریا تنک آبست کشتی در گل است.
دریای فراوان نشود تیره به سنگ
عارف که برنجد تنک آبست هنوز.
( گلستان ).
جان به تن از نارسایی های همت مانده است بس که این دریا تنک آبست کشتی در گل است.
میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).
رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.فرهنگ عمید
( تنک آب ) آب کم عمق: دریای فراوان نشود تیره به سنگ / عارف که برنجد تنک آب است هنوز (سعدی: ۱۰۵ ).
پیشنهاد کاربران
غرقه وهمیم ورنه این محیط
از تنک آبی کناری بیش نیست
•بیدل دهلوی
از تنک آبی کناری بیش نیست
•بیدل دهلوی
کلمات دیگر: