جمع : اعاظم
اعاظم
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
بزرگان، بزرگتران، جمع اعظم
( صفت ) جمع اعظم . ۱ - بزرگتران مهتران . ۲ - بزرگان مهان .
( صفت ) جمع اعظم . ۱ - بزرگتران مهتران . ۲ - بزرگان مهان .
فرهنگ معین
(اَ ظَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ اعظم . ۱ - بزرگتران ، مهتران . ۲ - بزرگان .
لغت نامه دهخدا
اعاظم. [ اَ ظِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَعْظَم. بزرگتران : من اعاظم این بلاد را می شناسم. ( فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ) . بزرگتران. این ج ِ اعظم است چنانکه افاضل ج ِ افضل. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مردمان بزرگ و بزرگوار و کلان و مشهور ونامدار و مردمان بزرگتر. ( ناظم الاطباء ). بزرگان و کفات. اجله. وجوه. مهتران. اکابر. ( یادداشت مؤلف ).
- اعاظم سلاطین جهان ؛ بزرگترین پادشاهان جهان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعظم شود.
- اعاظم سلاطین جهان ؛ بزرگترین پادشاهان جهان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعظم شود.
فرهنگ عمید
= اعظم
اعظم#NAME?
پیشنهاد کاربران
بزرگان ، بزرگ تران
اَعلام
مشاهیر و بزرگان : جمعی دیگر از اعلام براعت و احداث صناعت در عداد کتاب و حساب منتظم بودند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 257 ) . نیت غزری دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273 ) .
مشاهیر و بزرگان : جمعی دیگر از اعلام براعت و احداث صناعت در عداد کتاب و حساب منتظم بودند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 257 ) . نیت غزری دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273 ) .
آقایان عظام، عظام
اعالی
کبار
نخستان
آنانی که در طراز نخستند؛ سروران، بزرگان ( داریوش آشوری )
آنانی که در طراز نخستند؛ سروران، بزرگان ( داریوش آشوری )
کلمات دیگر: