کلمه جو
صفحه اصلی

خیت


مترادف خیت : بور، خجلت زده، سرافکنده، شرمنده، کنفت ، رشته، سلک

متضاد خیت : سرفراز، مفتخر

مترادف و متضاد

۱. بور، خجلتزده، سرافکنده، شرمنده، کنفت ≠ سرفراز، مفتخر
۲. رشته، سلک


فرهنگ فارسی

خط خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره .

لغت نامه دهخدا

خیت . (اِ) خط. (یادداشت بخط مؤلف ). خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره . خیط.


خیت . (اِخ ) دهی است به بلخ . (آنندراج ) (یادداشت بخط مؤلف ).


خیت . (ص ) شرمنده . بور. کنفت .


خیت . [ خ َ ] (ع مص ) کم و اندک کردن مال را (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
|| آواز کردن . مصدر دیگری است برای خیوت . (منتهی الارب ).


خیت. ( اِخ ) دهی است به بلخ. ( آنندراج ) ( یادداشت بخط مؤلف ).

خیت. [ خ َ ] ( ع مص ) کم و اندک کردن مال را ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
|| آواز کردن. مصدر دیگری است برای خیوت. ( منتهی الارب ).

خیت. ( اِ ) خط. ( یادداشت بخط مؤلف ). خط روی زمین یا روی پارچه یا روی کاغذ و غیره. خیط.

خیت. ( ص ) شرمنده. بور. کنفت.

پیشنهاد کاربران

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
خراب، داغون، بد، نامناسب - درهم برهم، شلخته، گلِ هم، قاراشمیش! - ضایع، تابلو، کِنِف!
مثال: بروبچ اوضاع خیته >>> رُفَقا شرایط مناسب نیست
خیت شدی >>> ضایع و تابلو و بی آبرو شدی


در گویش شهرستان بهاباد، کَلِّه شدن به معنای خیت شدن، کنفت شدن و ضایع شدن است.
مثال: از اینجا نرو کله میشی ورمیگردی ( از این مسیر مرو که خیت می شوی و نمی توانی ادامه بدهی و در نهایت مجبور می شوی بر گردی ) .

خیت : ضایع - چیزی که موجب شرمساری باشه - چیزی که درست و حسابی نباشه - داغون - غیر اساسی و اشتباه - زشت
مثلا با رفیقت وسط متروئید. بعد کلی آدم هست تو مترو. دوستت بهت میگه باید بزنی زیر آواز با صدای بلند طوریکه همه برگردن نگات کنن.
تو میگی نه آقا من نیستم. خیلی خیته این حرکت. من روم نمیشه
یعنی خیلی این کار خجالت آور و ضایعس

به قول یک بزرگواری: خیلی اوضاع خیته. . .
یعنی اوضاع خراب و داغونه. . . .


کلمات دیگر: