کلمه جو
صفحه اصلی

اطاق


مترادف اطاق : بیت، خانه، حجره، دکه، دفتر

برابر پارسی : اتاق، چهاردیواری، اتاغ، سراچه

فارسی به انگلیسی

room, chamber, body

مترادف و متضاد

houseroom (اسم)
جا، اطاق، یورت

بیت، خانه


حجره


دکه


دفتر


۱. بیت، خانه
۲. حجره
۳. دکه
۴. دفتر


فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، خانه، حجره، چهاردیواری دارای سقف که کسی در آن زندگانی کند، درترکی اوتاق یا اوتاغ میگویند
( اسم ) ۱ - خیم. بیابانی خرگاه صحرایی . ۲ - حجره خانه . یا اطاق استراحت . اطاقی که در آن باستراحت و آسایش پردازند. یااطاق انتظار اطاقی که برای نشستن مراجعان تخصیص دهند تا وقت ملاقات فرا رسد یا اطاق بازرگانی . مجمعی که بازرگانان هر شهر برای بحث و شور در امر تجارت تشکیل دهند اطاق تجارت . یا اطاق عمل . اطاقی که جراحان بیماران را در آن عمل جراحی کنند . یا اطاق نهار خوری . اطاقی که در آن غذا صرف کنند

فرهنگ معین

( اُ ) [ تر. ] (اِ. ) حجره ، خانه .

لغت نامه دهخدا

اطاق. [ اُ ] ( اِ ) صاحب فرهنگ نظام در ذیل اتاغ آرد: یک حجره از حجرات خانه. مثال : در خانه من چندین اتاغ است. لفظ مذکور ترکی را با قاف ( اتاق ) و با طا ( اطاق ) هم می نویسند و در تحریر امروز ایران آخری ( اطاق ) رایج است. در اصل زبان فارسی خانه را سرا و اطاق را خانه میگفتند، اکنون هم در بسیاری از السنه ولایتی همان طور است. ( فرهنگ نظام ). و صاحب آنندراج در ذیل اتاق و اتاغ آرد: خانه و خیمه. حجره و یورد و خانه و شبستان و جایی که آدمی در آن آسایش میکند و محلی که در آن رخت و سامان و اسباب خانه را میگذارند. ( ناظم الاطباء ). وثاق. مشکو. دورین. کریچه. ( یادداشت مؤلف ).
- اطاق بار ؛ دربار. اطاقی که اجازه حضور دهند.
- اطاق بازرگانی ؛ جایگاه و سازمانی که بازرگانان در آنجا درباره اقتصادیات کشور تبادل افکار و همکاری میکنند و دارای رئیس و هیئت مدیره است. ایوان بازرگانی.
- اطاق بزرگ ؛ اطاقهای بزرگ و وسیع را تالار یاسالن نامند.
- اطاق پذیرایی ؛ مهمانخانه. اطاقی که در آن مهمانان را می پذیرند و دارای مبل واثاث بهتری است نسبت به اطاقهای دیگر هر خانه.
- اطاق ترن ؛ اطاقهای کوچک ترن راکوپه خوانند.
- اطاقچه ؛ اطاق کوچک. اطاقک. رجوع به اطاقک شود.
- اطاق خواب ؛ خوابگاه. اطاقی که مخصوص خوابیدن ترتیب دهند.
- اطاقدار ؛ آنکه اطاقی را نگهبانی کند. خادم مراقب پاکی و نظم کالاهای اطاق.
- || آنکه دارای اطاق باشد.
- اطاقداری ؛ نگهبانی اطاق.
- || داشتن اطاق.
- اطاق زیر استمات ؛ ( در اصطلاح گیاهشناسی ) محوطه بزرگی که در زیر سلولهای استماتی قرار دارد. رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص 142 شود.
- اطاق سفره خانه ؛ اطاق غذاخوری. مهمانخانه. رجوع به اطاق غذاخوری شود.
- اطاق عروس ؛ اطاقی را که در آنجا عروس منتظر داماد میباشد خوزه و خووزه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خوزه و خووزه شود.
- اطاق عمل ؛ اطاقی که در بیمارستان برای عمل جراحی ترتیب دهند و دارای وسایل و ابزار جراحی باشد.
- اطاق غذاخوری ، ناهارخوری ، سفره خانه ؛ اطاقی که در آن غذا می خورند و وضع میز و صندلی آن با اطاقهای دیگر فرق دارد. اطاق غذاخوری را خورسار و یا خورستار گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به خورسار و خورستار شود.
- اطاقک ؛ اطاق کوچک. اطاقچه. رجوع به اطاقچه شود.
- اطاق کار ؛ اطاقی که درخانه آن را برای انجام دادن کار اختصاص دهند.

اطاق . [ اُ ] (اِ) صاحب فرهنگ نظام در ذیل اتاغ آرد: یک حجره از حجرات خانه . مثال : در خانه ٔ من چندین اتاغ است . لفظ مذکور ترکی را با قاف (اتاق ) و با طا (اطاق ) هم می نویسند و در تحریر امروز ایران آخری (اطاق ) رایج است . در اصل زبان فارسی خانه را سرا و اطاق را خانه میگفتند، اکنون هم در بسیاری از السنه ٔ ولایتی همان طور است . (فرهنگ نظام ). و صاحب آنندراج در ذیل اتاق و اتاغ آرد: خانه و خیمه . حجره و یورد و خانه و شبستان و جایی که آدمی در آن آسایش میکند و محلی که در آن رخت و سامان و اسباب خانه را میگذارند. (ناظم الاطباء). وثاق . مشکو. دورین . کریچه . (یادداشت مؤلف ).
- اطاق بار ؛ دربار. اطاقی که اجازه ٔ حضور دهند.
- اطاق بازرگانی ؛ جایگاه و سازمانی که بازرگانان در آنجا درباره ٔ اقتصادیات کشور تبادل افکار و همکاری میکنند و دارای رئیس و هیئت مدیره است . ایوان بازرگانی .
- اطاق بزرگ ؛ اطاقهای بزرگ و وسیع را تالار یاسالن نامند.
- اطاق پذیرایی ؛ مهمانخانه . اطاقی که در آن مهمانان را می پذیرند و دارای مبل واثاث بهتری است نسبت به اطاقهای دیگر هر خانه .
- اطاق ترن ؛ اطاقهای کوچک ترن راکوپه خوانند.
- اطاقچه ؛ اطاق کوچک . اطاقک . رجوع به اطاقک شود.
- اطاق خواب ؛ خوابگاه . اطاقی که مخصوص خوابیدن ترتیب دهند.
- اطاقدار ؛ آنکه اطاقی را نگهبانی کند. خادم مراقب پاکی و نظم کالاهای اطاق .
- || آنکه دارای اطاق باشد.
- اطاقداری ؛ نگهبانی اطاق .
- || داشتن اطاق .
- اطاق زیر استمات ؛ (در اصطلاح گیاهشناسی ) محوطه ٔ بزرگی که در زیر سلولهای استماتی قرار دارد. رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص 142 شود.
- اطاق سفره خانه ؛ اطاق غذاخوری . مهمانخانه . رجوع به اطاق غذاخوری شود.
- اطاق عروس ؛ اطاقی را که در آنجا عروس منتظر داماد میباشد خوزه و خووزه نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به خوزه و خووزه شود.
- اطاق عمل ؛ اطاقی که در بیمارستان برای عمل جراحی ترتیب دهند و دارای وسایل و ابزار جراحی باشد.
- اطاق غذاخوری ، ناهارخوری ، سفره خانه ؛ اطاقی که در آن غذا می خورند و وضع میز و صندلی آن با اطاقهای دیگر فرق دارد. اطاق غذاخوری را خورسار و یا خورستار گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به خورسار و خورستار شود.
- اطاقک ؛ اطاق کوچک . اطاقچه . رجوع به اطاقچه شود.
- اطاق کار ؛ اطاقی که درخانه آن را برای انجام دادن کار اختصاص دهند.
- اطاق گرده ؛ (اصطلاح گیاهشناسی ) مجرای میکروپیل را در بازدانگان اطاق گرده نامند و این مجرا در بازدانگان کمی وسیعتر از نهاندانگان است و مقدار بسیاری دانه ٔ گرده در آن مجتمع میگردد، مجرا یا فضای وسیع مزبور در انتهای تخمک بازدانگان است . رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص 478 و 511 شود.
- اطاق مرطوب ؛ (اصطلاح شیمی ) ابزاری است که برای آزمایشهای شیمیایی مورد استفاده قرار می گیرد. رجوع به گیاهشناسی ثابتی ص 23 و 71 شود.
- اطاق ناهارخوری . رجوع به اطاق غذاخوری شود.
- هم اطاق ؛ همحجره . کسی که با دیگری در اطاقی بسر برد.
- امثال :
اطاق پر برداشته می رقصد .
رجوع به اتاق شود.


فرهنگ عمید

= اتاق

اتاق#NAME?


فرهنگ فارسی ساره

اتاغ، اتاق


پیشنهاد کاربران

در پهلوی " کتک " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
پیشه وران کتک = اطاق اصناف

در اصطلاح فقهی حقوقی اطاق در برابر غرفه می باشد که اطاق به معنای پایین خانه و غرفه به بالاخانه گفته می شود.

خانه در پارسی کهن ( هخامنشی ) کانا ( kānā ) و در پارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) خانک ( xānak ) بوده که در پارسی نو به ریخت خانه درآمده و هیچ ربطی به زبان ترکی یا مغولی ندارد. ولی اطاق ( اتاق ) واژه ای ترکی و با ریشه سغدی است و برابر پارسی آن واژه گَتِه ( برگرفته از gatak در پهلوی ) می باشد.


کلمات دیگر: