کلمه جو
صفحه اصلی

تمره

فرهنگ فارسی

دهی است به یمامه .

لغت نامه دهخدا

( تمرة ) تمرة. [ت َ رَ ] ( ع اِ ) یکی تمر. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یک خرما. ( غیاث اللغات ). ج ، تمرات. رجوع به تمر و تمرات شود.

تمرة. [ ت َ رَ ] ( ع ص ) نفس تمرة؛ نفس خوش و طیب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

تمرة. [ ت ُ رَ ] ( ع اِ ) پی باریک سوفار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

تمرة. [ ت ُم ْ م َ رَ ] ( ع اِ ) ترند که مرغی است کوچکتر از گنجشک. ج ، تمامیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).عصفورالسیاح ؛ از انواع پرندگان خرد. ( دزی ج 1 ص 3 ).

تمرة. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) دهی است به یمامه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به معجم البلدان شود.

تمرة. [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به معجم البلدان شود.


تمرة. [ ت َ رَ ] (ع ص ) نفس تمرة؛ نفس خوش و طیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


تمرة. [ ت ُ رَ ] (ع اِ) پی باریک سوفار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


تمرة. [ ت ُم ْ م َ رَ ] (ع اِ) ترند که مرغی است کوچکتر از گنجشک . ج ، تمامیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).عصفورالسیاح ؛ از انواع پرندگان خرد. (دزی ج 1 ص 3).


تمرة. [ت َ رَ ] (ع اِ) یکی تمر. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یک خرما. (غیاث اللغات ). ج ، تمرات . رجوع به تمر و تمرات شود.



کلمات دیگر: