کلمه جو
صفحه اصلی

ثقفی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به قبیل. ثقیف
قاسم ابن فضل مکنی به بابی عبد الله حافظ اصفهانی متوفی در ۴۸۹

لغت نامه دهخدا

ثقفی. [ ث َ ق َ فی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به ثقیف قسی بن منبه بن بکربن هوازن پدر قبیله بنوثفیف.

ثقفی. [ ث َ ق َ ی ی ] ( اِخ ) ابراهیم بن محمد اصفهانی مکنی به ابو اسحاق یکی از ثقات فقهاء شیعه و کتاب اخبار الحسن بن علی از اوست. ( ابن الندیم ). رجوع به ابراهیم بن محمد ثففی شود.

ثقفی. [ ث َ ق َ ] ( اِخ ) ابوعبدالملک مُتطب او ادیب و مساح و عالم به کتاب اقلیدس و طبیب ناصر و مستنصر و اعرج بود. او راست : نوادر، در طب. و مستنصر یا ناصر او را والی خزانةالسلاح کرد و در پایان عمر به نزول آب در چشم مبتلی شد. و به بیماری استسقاءدرگذشت. ( عیون الانباء ).

ثقفی. [ ث َ ق َ ] ( اِخ ) جُبیر. پدر زیاد تابعی است.

ثقفی.[ ث َ ق َ ] ( اِخ ) قاسم بن فضل مکنی به ابی عبداﷲ حافظاصفهانی متوفی 489 هَ. ق. او راست : کتاب اربعین.

ثقفی . [ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابوعبدالملک مُتطب او ادیب و مساح و عالم به کتاب اقلیدس و طبیب ناصر و مستنصر و اعرج بود. او راست : نوادر، در طب . و مستنصر یا ناصر او را والی خزانةالسلاح کرد و در پایان عمر به نزول آب در چشم مبتلی شد. و به بیماری استسقاءدرگذشت . (عیون الانباء ).


ثقفی . [ ث َ ق َ ] (اِخ ) جُبیر. پدر زیاد تابعی است .


ثقفی . [ ث َ ق َ فی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ثقیف قسی بن منبه بن بکربن هوازن پدر قبیله ٔ بنوثفیف .


ثقفی . [ ث َ ق َ ی ی ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد اصفهانی مکنی به ابو اسحاق یکی از ثقات فقهاء شیعه و کتاب اخبار الحسن بن علی از اوست . (ابن الندیم ). رجوع به ابراهیم بن محمد ثففی شود.


ثقفی .[ ث َ ق َ ] (اِخ ) قاسم بن فضل مکنی به ابی عبداﷲ حافظاصفهانی متوفی 489 هَ . ق . او راست : کتاب اربعین .


دانشنامه عمومی

واژه ایست که معنای آن دانا و استاد در حرب و طعن و ضرب است، و نیز نام قبیله ثقیف در شبه جزیره عربستان بوده. نقش صفتی آن به صورت نام فامیل یا کنیه اشخاص کاربرد دارد.
خلیل ثقفی، پزشک و سیاستمدار دوره قاجار
مختار ثقفی، رهبر سومین قیام بعد از حادثهٔ عاشورا بود
ابراهیم ثقفی، تاریخ نگار، فقیه شیعه و نویسندهٔ عراقی
مراد ثقفی، روزنامه نگار، پژوهشگر مسائل سیاسی
خدیجه ثقفی، همسر سید روح الله خمینی
علی ثقفی، بنیان گذار و نخستین رئیس انجمن حسابداری ایران
ابوعبید ثقفی، پدر مختار ثقفی
علی اکبر ثقفی، کارگردان، نویسنده، طراح صحنه
حارث بن کلده ثقفی، پزشک، شاعر، موسیقی دان اهل مکه
محمد بن قاسم ثقفی، سردار اموی، فاتح و والی سند
سعد بن مسعود ثقفی، از قبیله ثقیف، عموی مختار ثقفی
یوسف بن عمر ثقفی، پسرعموی حجاج بن یوسف، والیِ اُموی

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:حاتمی، نیرالزمان (تهران ـ۲۰۰۰)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثقفی (ابهام زدایی). ثَقَفی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • یوسف بن عمر ثقفی، حاکم یمن و فرمانروای عراق در اواخر عصر اموی• محمد بن قاسم ثقفی، سردار اموی، فاتح و والی سند• عبدالله بن حبیب ثقفی، شاعر و جنگجوی مُخَضْرَم• حارث بن کلده ثقفی، پزشک عرب معاصر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه وآله وسلم)• ابراهیم بن هلال ثقفی، از علمای نام آور و شیعی در قرن سوم هجری و دوران غیبت صغری• ابراهیم بن محمد ثقفی، محدّث، فقیه، مورخ و مؤلف پر اثر شیعه امامی نیمه دوم سده سوم هجری• عبدالواحد بن احمد ثقفی، محدث، قاضی و فقیه حنفی قرن پنجم و ششم• محمد بن عبدالوهاب ثقفی، محدّث، فقیه شافعی، متکلّم و عارف قرن سوم و چهارم• ابن ابی العاص ثقفی، از یاران پیامبر و از جمله امیران و فاتحان عرب آغاز اسلام • ابوعبید ثقفی، سردار مشهور عرب در جنگ با ایرانیان و پدر مختار ثقفی• امیّة بن ابی صلت ثقفی، شاعر معروف دوران جاهلی• جعفر بن مبشر ثقفی، متکلم معتزلی قرن دوم و سوم ، از طبقه هفتم معتزله • حجاج بن یوسف ثقفی، مشهورترین ظالم ترین کارگزار عراق در عصر اموی • خلیل ثقفی، مشهور به اعلم الدوله، پزشک، نویسنده و مترجم معاصر
...

پیشنهاد کاربران

یکی از ثقفی ها : مختار بن ابوعبید ثقفی قیام کننده ای طرفدار علویان بود که مقر اصلی اش در کوفه قرار داشت. او در سال ۶۸۵ م شورشی را علیه خلافت اموی آغاز نمود و بر بیشتر نواحی عراق چیره گشت و توانست به مدت هجده ماه بر آن فرمانروایی کند.

حاج اقا ثقفی تهرانی پدر خانم حضرت امام خمینی رحمه الله علیه هستند که صاحب تفسیر روان جاوید در تفسیر قرآن مجید هستند این نام می تواند یادآور این موضوع است که نام امام در روان تک تک ایرانیان جاوید خواهد بود.


کلمات دیگر: