چهار گاه . نام شعبه ای از موسیقی . اصطلاحی در موسیقی . نام دستگاهی در موسیقی ایرانی .
چارگاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چارگاه . (اِ مرکب ) قلب چراگاه . (آنندراج ) :
به خشتی نقش صد اژدر نمودی
مقام چارگاه خر نمودی .
به خشتی نقش صد اژدر نمودی
مقام چارگاه خر نمودی .
فوقی (در تعریف نقاشی فرهاد از آنندراج ).
چارگاه . (اِ مرکب ) چهارگاه . نام شعبه ای از موسیقی . (غیاث ). اصطلاحی در موسیقی . مقامی از موسیقی . اسم آهنگی از موسیقی . نام دستگاهی در موسیقی ایرانی . نام یکی از آهنگ های موسیقی ایران . || کنایه باشد ازکالبد عنصری که مرکب از اربعة عناصر است . (غیاث ).
چارگاه. ( اِ مرکب ) چهارگاه. نام شعبه ای از موسیقی. ( غیاث ). اصطلاحی در موسیقی. مقامی از موسیقی. اسم آهنگی از موسیقی. نام دستگاهی در موسیقی ایرانی. نام یکی از آهنگ های موسیقی ایران. || کنایه باشد ازکالبد عنصری که مرکب از اربعة عناصر است. ( غیاث ).
چارگاه. ( اِ مرکب ) قلب چراگاه. ( آنندراج ) :
به خشتی نقش صد اژدر نمودی
مقام چارگاه خر نمودی.
چارگاه. ( اِ مرکب ) قلب چراگاه. ( آنندراج ) :
به خشتی نقش صد اژدر نمودی
مقام چارگاه خر نمودی.
فوقی ( در تعریف نقاشی فرهاد از آنندراج ).
فرهنگ عمید
= چهارگاه
جای چریدن حیوانات علف خوار.
جای چریدن حیوانات علف خوار.
چهارگاه#NAME?
جای چریدن حیوانات علفخوار.
کلمات دیگر: