کلمه جو
صفحه اصلی

جاربردی

فرهنگ فارسی

ابو المکارم فخر الدین احمد بن حسن بن یوسف دانشمند قرن هشتم ( ف. تبریز ۷۴۸ ه. ق ) وی پیوسته مواظبت بر تحصیل علوم میکرد و بافاده طالبان علم ممارست داشت . او ساکن تبریز بود و در همانجا درگذشت . جاربردی نزد قاضی بیضاوی صاحب تفسیر معروف تلمیذ کرده و با قاضی عضدادین ایجی معارضات و مناقضات داشته وی تالیفات بسیار دارد از جمله شرح شافیه ابن الحاجب در علم صرف کتاب السراج الوهاج که شرح بر کتاب منهاج استادش قاضی ناصر الدین بیضاوی است در علم اصول تعلیقات برکشاف المغنی که رساله ایست در نحو .

لغت نامه دهخدا

جاربردی. [ ب َ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به جاربرد. صاحب غیاث گوید: جاربردی بفتح بای موحده ؛ نام شرح شافیه و این منسوب است به جاربرد که شهری است و لفظ جاربرد معرب چارپرد است که به جیم فارسی و بای فارسی است و کسانی که جاربردی بکسر با خوانند خطا است. ( از غیاث اللغات ). و مرحوم قزوینی در حاشیه شدالازار ذیل ترجمه فخرالدین جاربردی چنین آرد: ما نتوانستیم معلوم کنیم که «جاربردی » نسبت به کجا و چیست ؟ در تلخیص معجم الالقاب ابن الفوطی این کلمه «جاربرتی » به تاء مثناة فوقانیه قبل از یاء نسبت بجای دال مرقوم است و از این املا و این هیئت کلمه شاید بتوان احتمال داد که جاربرت یا جاربرد نام یکی از قرا یا قصبات ارمنستان وآسیای صغیر بوده ( یا هنوز هم هست ) و کلمه ، کلمه ای ارمنی باشد، نظیر خرتبرت و بابرت ، در کشف الظنون چ استانبول سنه 1311 هَ.ق. ج 2 ص 44 در عنوان «الشافیة فی التصریف » این کلمه مکرراً و مطرداً چارپردی با جیم فارسی و باء فارسی چاپ شده است و شاید این املاء نزدیکتر به اصل تلفظ این کلمه بوده است. ( حاشیه شدالازار چ قزوینی ص 363 ). باز مرحوم قزوینی در حواشی ملحق به آخر شدالازار چنین آرد: در خصوص نسبت «جاربردی » مادر همان حاشیه ( حاشیه ص 363 شدالازار ) نوشته ایم که با فحص شدید نتوانستیم معلوم کنیم که جاربردی نسبت به کجا و به چیست ، ولی بعدها یکی از دوستان جلب نظر مارا به این فقره نمود که ظاهراً نام قلعه جاربرد یکی دو مرتبه در کتاب معروف «سیرة السلطان جلال الدین منکبرنی » تألیف محمدبن احمد نسوی منشی پادشاه مزبور برده شده است و از آنجا صریحاً معلوم میشود که قلعه جاربرد از مضافات اران بوده است یعنی ناحیه وسیع واقع در شمال رود ارس و شمال آذربایجان و محصور بین رود ارس از جنوب و رود کر از شمال که از دوره مغول ببعد قسمت شرقی آن ناحیه موسوم به قراباغ گردید و از شهرهای مشهور آن ولایت گنجه و بردع و شمکور و نخجوان بوده است. مؤلف مزبور در ص 230 از کتاب مذکور گوید: «ذکر حبس السلطان شرف الملک بقلعة جاری برد و قتله بعد شهر او اکثر». «کان السلطان لما قارب جاریبرد و هومن مضافات اران و قد عزم اَن ْ یحبس شرف الملک بها رکب الیها لینظر فی حالها». و قبل از این در ص 156 نیز باز ذکری از این قلعه جاربرد آمده است منتهی آنجا باتنقیط فاسد چاپ شده است. عین عبارت او این است : «ذکر فتح شرف الملک آذربیجان و اران و السلطان بالعراق... و تسلم من نائبه شمس الدین کرشاسف قلعتی هزل و جاریزد من اعمال اران الخ - انتهی به اختصار . ( شدالازارصص 548 - 551 ). و رجوع به احمدبن حسن جاربردی شود.

جاربردی . [ ب َ ] (اِخ ) ابوالمکارم فخرالدین احمدبن الحسن بن یوسف جاربردی است که پیوسته مواظبت بر تحصیل علوم مینموده و به افاده ٔ طلاب ممارست داشته و دارای تألیفات بسیاری است از جمله :
1- شرح شافیه ٔ ابن الحاجب در علم صرف که بعد از شرح رضی بر همان متن یکی از بهترین شروح رساله ٔمزبور است و مکرر در ایران و استانبول بطبع رسیده است . 2- کتاب السراج الوهّاج است که شرح بر کتاب منهاج استادش قاضی ناصرالدین بیضاوی است و در علم اصول میباشد. 3- شرح ناقصی بر کتاب الحاوی قاضی بیضاوی است که در فقه است . 4- تعلیقات بر کشاف . 5- رساله ای در نحو بنام المغنی که شاگردش انمونی محمدبن عبدالرحیم بن محمد العمری المیلانی آن را شرح کرده است . وی ساکن تبریز بوده و در همان شهر بسال 746 هَ . ق . فوت کرده است . در خدمت قاضی ناصرالدین بیضاوی صاحب تفسیر معروف تلمذ کرده است و با قاضی عضدالدین ایجی معروف معارضات و مناقضات طولانی داشته که بعد از فوت وی پسرش ابراهیم بن احمد جاربردی نیز آن معارضات را ادامه داده و متن آنها در طبقات الشافعیه ٔ سبکی ج 6 صص 123 - 180در ترجمه ٔ قاضی عضدالدین ایجی مسطور است . وی در تصوف و عرفان مقام شامخی داشته و مرد باوقار و باحقیقتی بوده است . رجوع به تلخیص معجم الالقاب ابن الفوطی و طبقات سبکی و روضات و شذرات و معجم المطبوعات و کشف الظنون شود.



کلمات دیگر: