کلمه جو
صفحه اصلی

چاپک

لغت نامه دهخدا

چاپک. [ پ ُ ] ( ص ) رجوع به چابک شود.

چاپک. [ پ ُ ] ( اِخ )... حاجِب. یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت : چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی اﷲ عنه حاجبی یافنتد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122 ).

چاپک . [ پ ُ ] (اِخ ) ... حاجِب . یکی از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی که پس از وی از سلطان مسعود منصب حاجبی یافت : چند تن از غلامان سرای امیر محمود چون تای اغلن و ارسلان و حاجب چاپک که پس از آن از امیر مسعود رضی اﷲ عنه حاجبی یافنتد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 122).


چاپک . [ پ ُ ] (ص ) رجوع به چابک شود.


پیشنهاد کاربران

سیلی، کشیده ، چَک در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )

سیلی در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: