بقول عمرانی موضعی است
خاجر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاجر. [ ج ِ ] ( ع اِ صوت ) آواز آبی است در بن کوه. ( منتهی الارب ). صوت الماء علی سفح الجبل. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ). || آواز. ( منتهی الارب ). || صدای آب در دامنه کوه. ( اقرب الموارد ).
خاجر. [ ج ِ ] ( اِخ ) بقول عمرانی موضعی است. ( معجم البلدان ج 3 ص 384 ).
خاجر. [ ج ِ ] ( اِخ ) بقول عمرانی موضعی است. ( معجم البلدان ج 3 ص 384 ).
خاجر. [ ج ِ ] (اِخ ) بقول عمرانی موضعی است . (معجم البلدان ج 3 ص 384).
خاجر. [ ج ِ ] (ع اِ صوت ) آواز آبی است در بن کوه . (منتهی الارب ). صوت الماء علی سفح الجبل . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || آواز. (منتهی الارب ). || صدای آب در دامنه ٔ کوه . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: