کلمه جو
صفحه اصلی

حاریم

لغت نامه دهخدا

حاریم . (اِخ ) مردی که پسر او پاره ای از حصاراورشلیم را مرمت کرد. (نحمیا 3:11) (قاموس مقدس ).


حاریم. ( اِخ ) ( پهن بینی ) مردی که رئیس فرقه سوم کهنه بود. ( کتاب اول یوحنا 24:8 ) پسران وی به بازر و بابل مراجعت کردند ( عزرا 10:21 ) و ( نحمیا12:15 ) و حریم نیز خوانده شده است. ( قاموس مقدس ).

حاریم. ( اِخ ) مردی که پسر او پاره ای از حصاراورشلیم را مرمت کرد. ( نحمیا 3:11 ) ( قاموس مقدس ).

حاریم. ( اِخ ) یکی از اجداد آنانکه از اسیری مراجعت کردند و زنان بیگانه را که تزویج کرده بودند رها کردند.( عزرا 2:32 و 10:31 و نحمیا 7:35 ). ( قاموس مقدس ).

حاریم . (اِخ ) (پهن بینی ) مردی که رئیس فرقه ٔ سوم کهنه بود. (کتاب اول یوحنا 24:8) پسران وی به بازر و بابل مراجعت کردند (عزرا 10:21) و (نحمیا12:15) و حریم نیز خوانده شده است . (قاموس مقدس ).


حاریم . (اِخ ) یکی از اجداد آنانکه از اسیری مراجعت کردند و زنان بیگانه را که تزویج کرده بودند رها کردند.(عزرا 2:32 و 10:31 و نحمیا 7:35). (قاموس مقدس ).



کلمات دیگر: