کلمه جو
صفحه اصلی

جازعه

لغت نامه دهخدا

جازعة. [ زِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث جازع . زن زاری کننده و ناشکیبا. || (اِ) چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند. || هر چوب که میان دو چیز در پهنا نهاده بر آن چیزی اندازند. (منتهی الارب ). و رجوع به جازع شود.


( جازعة ) جازعة. [ زِ ع َ ] ( ع ص ) تأنیث جازع. زن زاری کننده و ناشکیبا. || ( اِ ) چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند. || هر چوب که میان دو چیز در پهنا نهاده بر آن چیزی اندازند. ( منتهی الارب ). و رجوع به جازع شود.


کلمات دیگر: