( جاشریة ) جاشریة. [ ش ِ ری ی َ ] ( ع اِ ) شراب صبوحی. ( منتهی الارب ). شراب که به وقت صبح خورند. ( مهذب الاسماء ). || نیمروز. || صبح. || طعامی است. || ( اِخ ) نام زنی. || ( اِخ ) قبیله ای است از عرب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || صبحانه. زیر قلیانی : فقال لی یا اباالحسن قد عملت غداً علی الصبوح الجاشری فبت عندی فقلت لایمکننی ولکنی ابا کرک قبل الوقت فعلی ای شی ان تصطبخ فقال قد اعدلنا کذا و کذا و وصف ما تقدم به الی الطباخ بعلمه. ( معجم الادباء چ مرجلیوث ج 1 ص 397 ). ج ، جاشِریّات. || شیرشتر که صبح نوشند. ( از منتهی الارب ). شیر شتر که به صبح آشامند. معرب از کلمه گاوشیر، چنانکه جاوشیر.
جاشریه
لغت نامه دهخدا
جاشریة. [ ش ِ ری ی َ ] (ع اِ) شراب صبوحی . (منتهی الارب ). شراب که به وقت صبح خورند. (مهذب الاسماء). || نیمروز. || صبح . || طعامی است . || (اِخ ) نام زنی . || (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صبحانه . زیر قلیانی : فقال لی یا اباالحسن قد عملت غداً علی الصبوح الجاشری فبت عندی فقلت لایمکننی ولکنی ابا کرک قبل الوقت فعلی ای شی ٔ ان تصطبخ فقال قد اعدلنا کذا و کذا و وصف ما تقدم به الی الطباخ بعلمه . (معجم الادباء چ مرجلیوث ج 1 ص 397). ج ، جاشِریّات . || شیرشتر که صبح نوشند. (از منتهی الارب ). شیر شتر که به صبح آشامند. معرب از کلمه ٔ گاوشیر، چنانکه جاوشیر.
کلمات دیگر: