خار بست
خار خیز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خارخیز. ( اِ مرکب ) خاربست. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
خار خیز:خارخیزنده ، خارستان
( ( پای منه بر سر این خار خیز
خویشتن ازخار نگه دار خیز ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 372 . )
( ( پای منه بر سر این خار خیز
خویشتن ازخار نگه دار خیز ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 372 . )
کلمات دیگر: