( صفت ) صاف و پاک تمیز سخن جاروب دیده.
جاروب دیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جاروب دیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) صاف و پاک :
نیست خاشاک در سرای دلم
صحن جاروب دیده را مانم.
نیست خاشاک در سرای دلم
صحن جاروب دیده را مانم.
بونصرنصیر بدخشانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: