کلمه جو
صفحه اصلی

خداشناس


مترادف خداشناس : پارسا، باایمان، متدین، موحد، عارف

متضاد خداشناس : خدانشناس

فارسی به انگلیسی

deist, godly, theist, pious

deist, godly, theist


pious, godly, theist


فارسی به عربی

عالم ديني


عالم دینی
تقی , مومن

مترادف و متضاد

پارسا، باایمان، متدین


موحد


صفت ≠ خدانشناس


عارف


۱. پارسا، باایمان، متدین
۲. موحد
۳. عارف ≠ خدانشناس


theist (اسم)
خدا پرست، خدا شناس، موحد، یزدان گرای، معتقد بخدا

theologian (اسم)
خدا شناس، متخصص الهیات، حکیم الهی

godly (صفت)
عابد، خدا پرست، با خدا، خدا شناس

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خدا را بشناسد موحد .

لغت نامه دهخدا

خداشناس. [ خ ُ ش ِ ] ( نف مرکب ) پارسا. خدادان. ( آنندراج ). موحد. ( ناظم الاطباء ). ربانی. باایمان : مردی خداشناس و عابد بود. ( مجمل التواریخ و القصص ).
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
حافظ.

فرهنگ عمید

کسی که خدا را می شناسد و به آن ایمان دارد، موحد، یکتاپرست، پارسا.

پیشنهاد کاربران

عرفان

ربانی، پارسا، باایمان، متدین، موحد، عارف

theologian

عارف . . . . تقی. . .


کلمات دیگر: