خجالت کش
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خجل، خجالتی، خجالت کش، ژولیده، منفعل
فروتن، خاضع، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو، فای
خجول، کمرو، خجالتی، خجالت کش، ترسو
کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو
فرهنگ فارسی
کسی که تحمل خجالت می کند
لغت نامه دهخدا
خجالت کش. [ خ َ / خ ِ ل َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) کسی که تحمل خجالت میکند.کسی که زود خجلت زده میشود. آنکه حالت قبول خجالتش زیاد است. کنایه از کم رو و غیر گستاخ و باحجب است.
کلمات دیگر: