gaucherie
خام دستی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
انعدام الخبرة
مترادف و متضاد
خام دستی، خامی
ناشیگری، خام دستی
خام دستی، خامی، بی تجربگی، نا ازمودگی
فرهنگ فارسی
ناتجربه به کاری .
لغت نامه دهخدا
خام دستی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) ناتجربه کاری ( غیاث اللغات ) :
نه چون خامکاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
شد خراب از خام دستیهای جانان خانه ام.
بقربان سرت گردم مکن این خام دستیها.
نه چون خامکاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
نظامی.
دید آخر ساعد چون نقره خامش رقیب شد خراب از خام دستیهای جانان خانه ام.
صائب ( از آنندراج ).
بدست غیر دادی ساعد چون نقره ٔخامت بقربان سرت گردم مکن این خام دستیها.
مخلص کاشی ( ازآنندراج ).
|| مال بیمصرف خرج کردن. ( ازغیاث ). || نارضایتی. ( اشتینگاس ).کلمات دیگر: