کلمه جو
صفحه اصلی

حاضر به خدمت

مترادف و متضاد

active (صفت)
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر به خدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار


کلمات دیگر: