کلمه جو
صفحه اصلی

خانه نشین


مترادف خانه نشین : بازنشسته، بازنشست، متقاعد، زمینگیر ، بیکار، بیکاره، خلوتی، گوشه نشین، گوشه گیر، منزوی، خانه بند

متضاد خانه نشین : سرپا، قبراق

فارسی به انگلیسی

stay-at-home, sedentary, confined at home, retired, unemployed

stay-at-home, confined at home, retired


مترادف و متضاد

stay-at-home (اسم)
خانه نشین

زمینگیر ≠ بیکار، بیکاره


صفت ≠ سرپا، قبراق


بازنشسته، بازنشست، متقاعد


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که در خانه نشیند و پی شغلی نرود. ۲ - منزوی گوشه نشین .
مخفف خانه نشین است

فرهنگ معین

( ~. نِ ) (ص فا. ) منزوی ، گوشه - نشین .

لغت نامه دهخدا

خانه نشین. [ ن َ / ن ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه در خانه نشیند. || معزول. منعزل. بیکار از شغل دولتی. بیکاراز عمل. || منزوی. عزلت گزین :
هرکه چون سایه گشت خانه نشین
تابش ماه و خور کجا یابد.
ابن یمین.
|| مغضوب.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی که به سبب بیماری یا از دست دادن شغل در خانه به سر می برد.
۲. ساکن خانه.

پیشنهاد کاربران

گوشه نشین

Homebody


کلمات دیگر: