چرکین کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
کثیف کردن، چرکین کردن، الوده کردن
فرهنگ فارسی
کثیف کردن . آلوده کردن
لغت نامه دهخدا
چرکین کردن. [ چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کثیف کردن. آلوده کردن. شوخگین کردن. تَدنیس. ( منتهی الارب ). رجوع به چرک و چرکن و چرکین شود.
- چرکین کردن دل کسی را ؛ افسرده و ملول و آزرده خاطر ساختن او را.
- چرکین کردن دل کسی را ؛ افسرده و ملول و آزرده خاطر ساختن او را.
پیشنهاد کاربران
چرکین کردن. چرکین شدن: [اصطلاح زور خانه ای] موقعی که می گویند فرضا پرویز در کشتی گرفتن منوچهر را چرکین کرده اراده آنها از این اصطلاح آن است که منوچهر به زمین نخورده اما لکه دار شده چنانچه در گل کشتی میرنجات مشاهده می شود سابقا ترکیب زشت شدن به جای چرکین شدن مستعمل بوده و یا چون میرنجات اصفهانی است، اصطلاح مزبور منحصر به اصفهان بوده است.
کلمات دیگر: