خاطر جمع شدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خاطر جمع بودن، خاطر جمع شدن
خاطر جمع شدن
فرهنگ فارسی
اطمینان پیدا کردن مطمئن شدن
لغت نامه دهخدا
خاطرجمع شدن. [ طِ ج َش ُ دَ ] ( مص مرکب ) اطمینان پیدا کردن. مطمئن شدن.
پیشنهاد کاربران
- دل آسوده شدن ؛ خاطرجمع شدن. مطمئن شدن. آسوده دل شدن. فارغ البال شدن :
دل آسوده شد مرد نیک اعتقاد
که سرگشته ای را برآمد مراد.
سعدی.
دل آسوده شد مرد نیک اعتقاد
که سرگشته ای را برآمد مراد.
سعدی.
کلمات دیگر: