خبردادن از
فارسی به انگلیسی
portend
فارسی به عربی
حدد , نذیر
مترادف و متضاد
اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن
خبر دادن، خبردادن از
متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
خبردادن از
پیشنهاد کاربران
. . . . . . . . Give a foretaste of
کلمات دیگر: