کلمه جو
صفحه اصلی

چرخندگی

مترادف و متضاد

volubility (اسم)
روانی، چرب زبانی، تحرک، چرخندگی

فرهنگ فارسی

حرکت دورانی ٠ عمل چرخیدن و حرکت دورانی کردن ٠

لغت نامه دهخدا

چرخندگی. [ چ َ خ َ دَ / دِ ] ( حامص ) حرکت دورانی. دوران. گردش دوری. عمل چرخیدن و حرکت دورانی کردن. گردندگی. رجوع به چرخ و چرخنده شود.


کلمات دیگر: