مترادف حاضرباش : آماده باش
حاضرباش
مترادف حاضرباش : آماده باش
مترادف و متضاد
دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش
آمادهباش
فرهنگ فارسی
گفتار و یا آوازی از آلتی برای خواندن سربازان به مشق و غیره
لغت نامه دهخدا
حاضرباش. [ ض ِ ] ( اِ مرکب ) گفتار یا آوازی از آلتی ، برای خواندن سربازان به مشق و غیره.
- حاضرباش زدن ؛ به آواز درآوردن آلتی ، برای خواندن سربازان برای حضور بخدمت یا کار یا مشق و غیره. بسپاهیان به واسطه آواز شیپوری یا مانند آن اعلان کردن تا حاضر آیند.
|| ( ص مرکب ) کسی که بخدمت امیری دایم و هر وقت حاضر باشد. ( آنندراج ).
- حاضرباش زدن ؛ به آواز درآوردن آلتی ، برای خواندن سربازان برای حضور بخدمت یا کار یا مشق و غیره. بسپاهیان به واسطه آواز شیپوری یا مانند آن اعلان کردن تا حاضر آیند.
|| ( ص مرکب ) کسی که بخدمت امیری دایم و هر وقت حاضر باشد. ( آنندراج ).
کلمات دیگر: