مترادف چرک کردن : عفونی شدن، عفونت کردن، کثیف کردن، چرکین کردن ، کیسه کشیدن، چرک زدایی کردن، شوخ برگرفتن از تن واندام
متضاد چرک کردن : تمیز کردن
to soil, to make dirty
rankle, suppurate
عفونیشدن، عفونت کردن ≠ تمیز کردن
کثیف کردن، چرکین کردن
۱. عفونیشدن، عفونت کردن
۲. کثیف کردن، چرکین کردن ≠ تمیز کردن
۳. کیسه کشیدن، چرکزدایی کردن، شوخ برگرفتن (از تن واندام)