کوتاهی کردن
کوتهی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوتهی کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کوتاهی کردن. ( آنندراج ) :
دوست گر از لطف خواهد بخیه بر زخمم زند
تارزلفش کوتهی با این درازی می کند.
دوست گر از لطف خواهد بخیه بر زخمم زند
تارزلفش کوتهی با این درازی می کند.
سلیم ( از آنندراج ).
رجوع به کوتاهی کردن شود.کلمات دیگر: