کف نفس کردن حفظ خود کردن
خود داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خود داشتن. [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] ( مص مرکب ) کف نفس کردن. حفظ خود کردن. مواظب خود بودن. دم نزدن.بیخود سخن نگفتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
اگر خود بدارند با خویشتن
بزرگان که باشند از آن انجمن.
اگر خود بدارند با خویشتن
بزرگان که باشند از آن انجمن.
فردوسی.
کلمات دیگر: