گفتگو کردن , مذاکره کردن , به پول نقد تبديل کردن (چک و برات) , طي کردن
تفاوض
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
با یکدیگر انباز شدن در کار
لغت نامه دهخدا
تفاوض. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) با یکدیگر انباز شدن در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). با یکدیگر انباز و برابر شدن در کار و مال. ( از اقرب الموارد ). || برابری : شرکة تفاوض ؛ انبازی برابر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
کلمات دیگر: