( بزانو در آمدن ) بزانو نشستن جذو .
بزانو درامدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( بزانو درآمدن ) بزانو درآمدن. [ ب ِ دَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب + زانو+ درآمدن ) بزانو نشستن. ( آنندراج ). جَثْو. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). جَذْو. جَثْی :
بزانو درآمد در آن پیشگاه
که کس را نبودی از آن پیش راه.
بزانو درآمد در آن پیشگاه
که کس را نبودی از آن پیش راه.
هاتفی ( از آنندراج ).
|| عاجز شدن. درمانده و مغلوب شدن.کلمات دیگر: