کلمه جو
صفحه اصلی

دهگانی

فرهنگ فارسی

عمل و شغل دهقان
نوعی از زر مسکوک که در قدیم رایج بوده .

لغت نامه دهخدا

دهگانی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دهقانی و زراعت و کشتکاری و دهکانی . (ناظم الاطباء). دهقانی و زراعت کردن . (برهان ) (از آنندراج ).


دهگانی. [ دَ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از زر مسکوک که در قدیم رایج بوده. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). نوعی از زر بوده که در قدیم رواج داشته است. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).

دهگانی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دهقانی و زراعت و کشتکاری و دهکانی. ( ناظم الاطباء ). دهقانی و زراعت کردن. ( برهان ) ( از آنندراج ).

دهگانی . [ دَ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) نوعی از زر مسکوک که در قدیم رایج بوده . (از برهان ) (ناظم الاطباء). نوعی از زر بوده که در قدیم رواج داشته است . (از انجمن آرا) (آنندراج ).



کلمات دیگر: