کوتاه زندگانی . کوتاه عمر
کوته زندگانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوته زندگانی. [ ت َه ْ زِ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) کوتاه زندگانی. کوتاه عمر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ولیکن رادمردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی.
ولیکن رادمردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی.
دقیقی.
هرکه به محل رفیع رسید، اگرچه چون گل کوته زندگانی بود عقلا آن را عمری دراز شمرند. ( کلیله و دمنه ). رجوع به کوتاه زندگانی شود.کلمات دیگر: