پر ارج بلند پایه .
بزرگ مقدار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بزرگ مقدار. [ ب ُ زُ م ِ ] ( ص مرکب ) پرارج. گرانقدر. بلندپایه. بزرگ مرتبه :
قدر زر و سیم کم نگردد
وآهن نشود بزرگ مقدار.
که پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند.
قدر زر و سیم کم نگردد
وآهن نشود بزرگ مقدار.
سعدی.
کسان بچشم تو بی قیمتند و کوته قدرکه پیش اهل بصیرت بزرگ مقدارند.
سعدی.
کلمات دیگر: