( مصدر ) ۱ - سد و بند کردن سر کوچه ها : شهر را کوچه بند کرد بمحارست مشغول شدند . ۲ - نشان کردن و علامت گذاردن حد کوچه ها .
کوچه بند کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوچه بند کردن. [ چ َ / چ ِ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سد و بند کردن سر کوچه ها. ( فرهنگ فارسی معین ) : شهر را کوچه بند کرده به محارست مشغول شدند. ( عالم آرا از فرهنگ فارسی معین ). || نشان کردن و علامت گذاردن حد کوچه ها. ( فرهنگ فارسی معین ).
کلمات دیگر: