کلمه جو
صفحه اصلی

غنجیری

لغت نامه دهخدا

غنجیری. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غنجیر. رجوع به غنجیر و اللباب فی تهذیب الانساب شود.

غنجیری. [ غ َ ] ( اِخ ) محمدبن معذل بن ماجدبن عصمة غنجیری فقیه ، مکنی به ابوالفضل. وی از ابوبکر محمدبن ابی الفضل و ابواحمد حاکم و جز آنان حدیث شنید، و ابومحمد نخشبی و دیگران از وی حدیث شنیدند. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

غنجیری . [ غ َ ] (اِخ ) محمدبن معذل بن ماجدبن عصمة غنجیری فقیه ، مکنی به ابوالفضل . وی از ابوبکر محمدبن ابی الفضل و ابواحمد حاکم و جز آنان حدیث شنید، و ابومحمد نخشبی و دیگران از وی حدیث شنیدند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


غنجیری . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غنجیر. رجوع به غنجیر و اللباب فی تهذیب الانساب شود.



کلمات دیگر: