کلمه جو
صفحه اصلی

صورت بینی

لغت نامه دهخدا

صورت بینی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) عمل صورت بین. ظاهربینی. به ظاهر نگریستن. مقابل معنی بینی. رجوع به صورت بین شود.


کلمات دیگر: