کلمه جو
صفحه اصلی

صورانی

لغت نامه دهخدا

صورانی. [ ص َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صَوران.

صورانی. [ ص َ ] ( اِخ ) سلیمان بن زیادبن ربیعةبن نعیم خضرمی. وی از عبداﷲبن حارث بن جزء زبیدی و از او غوث بن سلیمان ( فرزند وی ) و عبداﷲبن لهیعه و جز آنان روایت کنند. بسال 216 هَ. ق. درگذشت. ( معجم البلدان ).

صورانی. [ ص َ ] ( اِخ ) غوث بن سلیمان ، مکنی به ابی یحیی. وی از خیار قضات بود و قضاء مصر یافت. ( معجم البلدان ).

صورانی . [ ص َ ] (اِخ ) سلیمان بن زیادبن ربیعةبن نعیم خضرمی . وی از عبداﷲبن حارث بن جزء زبیدی و از او غوث بن سلیمان (فرزند وی ) و عبداﷲبن لهیعه و جز آنان روایت کنند. بسال 216 هَ . ق . درگذشت . (معجم البلدان ).


صورانی . [ ص َ ] (اِخ ) غوث بن سلیمان ، مکنی به ابی یحیی . وی از خیار قضات بود و قضاء مصر یافت . (معجم البلدان ).


صورانی . [ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صَوران .



کلمات دیگر: