کلمه جو
صفحه اصلی

قرنصه

لغت نامه دهخدا

( قرنصة ) قرنصة. [ ق َ ن َ ص َ ] ( ع مص ) گریختن و از جنگ پشت دادن خروس. و یا صواب با سین است نه صاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || در گریز نشاندن باز را. || در گریز نشستن وی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و این فعل هم لازم و هم متعدی است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قرنصة. [ ق َ ن َ ص َ ] (ع مص ) گریختن و از جنگ پشت دادن خروس . و یا صواب با سین است نه صاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در گریز نشاندن باز را. || در گریز نشستن وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این فعل هم لازم و هم متعدی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: