( مصدر ) تصویر چیزی را کشیدن نقاشی کردن .
صورت برکشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صورت برکشیدن. [ رَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نقاشی. صورت کشیدن. صورت نگاشتن. نقاشی کردن :
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری.
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری.
سعدی.
کلمات دیگر: